چه در حال طراحی یک دوره باشید یا چه در حال تدریس به فراگیران، اجازه ندهید این باورها شما را به گمراهی بکشاند.
بسیاری از مدرسان از آنجا که می خواهند تخصص خود را با دنیا به اشتراک بگذارند آموزش آنلاین را انتخاب می کنند. آنها در موضوعی متخصص هستند ، اما لزوماً درباره روش های موثر آموزش چیز زیادی نمی دانند و در نتیجه ، آنها به احتمال زیاد برخی از ایده های آموزشی را که در مورد آنها چیزهایی شنیده اند ، به دست می آورند اما هرگز آنها را بررسی نکرده اند و با برداشت کمی از آن اطلاعات، کار خود را پیش می برند.
متأسفانه ، این فرضیات به احتمال زیاد نتیجه معکوس خواهند داشت و منجر به دوره هایی می شود که ارتباط مناسبی با فراگیران نداشته و منجر به نتایج مورد انتظار استاد نمی شود. این خبر ناخوشایند برای افراد با ارزش و فرهنگیان است.
مسئله این است که بسیاری از این تفکرات کاملاً قابل قبول به نظر می رسند ، بنابراین ما آنها را بدون انتقاد می پذیریم. به منظور ارتقا سطح یادگیری بهتر ، بیایید چند مورد از بزرگترین باورها را مرور کنیم تا ببینیم آیا می توانیم آنها را برای همیشه ریشه کن کنیم یا خیر.
باور غلط ۱: هر کس یک “سبک” یادگیری دارد.
بیایید با این شروع کنیم ، زیرا این یکی از رایج ترین باورها در یادگیری است. در حقیقت آنقدر رایج است که بسیاری از ما آن را صریحاً صحیح و بدون بررسی درست یا غلط بودن آن می پذیریم.
متأسفانه ، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد این نظریه دارای اعتبار است. مردم دوست دارند فکر کنند که آنها سبک یادگیری خاصی دارند و حتی ممکن است بعضی از آنها ترجیحات یادگیری داشته باشند اما تأمین این ترجیحات هیچ مزیتی برای یادگیری ندارد. در حقیقت ، اگر دانش پذیران را ترغیب به تقویت روشهای دیگر جذب اطلاعات نکند ، ممکن است آنها را عقب نگه دارد.
هیچ یک از این موارد به این معنی نیست که ما نباید محتوا را در طیف وسیعی از سبک ها ارائه دهیم. مزیت ارائه انواع اطلاعات مختلف این است که به تجربه یادگیری غنی تری برای همه منجر می شود.
باور اشتباه۲: مطالعه بیشتر = مطالعه بهتر.
هنگامی که فراگیران با مطالب دست و پنجه نرم می کنند ، اغلب به آنها گفته می شود که “سخت تر مطالعه کنند”. همیشه به آنهاتوصیه می شود که “مطالعه دقیق تر” داشته باشند.
صرف تکرار مکرر اطلاعات لزوماً به درک بهتر دانش پذیر کمک نمی کند. دانش پذیر می تواند زمان زیادی را برای به خاطر سپردن اطلاعات صرف کند بدون اینکه بتواند آنها را به قول خودش دوباره تنظیم کند، یا ممکن است بیشتر آنچه را که آموخته اند به طور خلاصه داشته باشد، یعنی حافظه طولانی مدت بدون حفظ مطالب در طولانی مدت.
در عوض ، باید فراگیران را تشویق کرد که سرعت یادگیری خود را افزایش دهند ، و با مرور مطالب در زمان کوتاه ، به یادآوری مطالب بپردازند.
در واقع ، این جایی است که طراحی دوره شما می تواند سود زیادی را در نتایج یادگیرنده ایجاد کند. به جای اینکه به دانش پذیران خود بگویید تا زمانی که مطالب را حفظ نکنند ، آنها را مرور کنند ، می توانید در نقاط مختلف روز آزمونهای کوتاه برای مرور ارائه دهید که آنها را به چالش می کشد تا آنچه را قبلاً یاد گرفته اند به یاد بیاورند. حتی بهتر این است که فراگیران خود را به چگونگی بیان آنچه در پایان یک درس آموخته اند به چالش بکشید تا به انتقال آنها از یادگیرندگان منفعل به فعال کمک کند.
باور غلط ۳: شما “راست مغز” هستید یا “چپ مغز”
بگذارید فقط از روی تجربه بگویم که این موضوع برای برخی از افراد بسیار بحث برانگیز است. بسیاری از کسانی که توصیف راست مغز یا چپ مغز بودن را خوانده اند به شدت با این توصیف هویت پیدا کرده اند. برای آنها ، این احساس درست است ، بنابراین فکر میکنند واقعیت دارد. گفتن اینکه “در واقع ، همه ما از مغز خود به یک اندازه استفاده می کنیم” احساس حمله مستقیم به بخشی از هویت آنها است.
اما ، نه تنها هیچ مبنای علمی برای این عقیده وجود ندارد که افراد چپ مغز بیشتر تحلیلی هستند در حالی که افراد راست مغز خلاق تر هستند ، دانشمندان حتی نتوانسته اند هیچ مدرکی در مورد استفاده مردم از یک طرف مغز خود بیش از بخشی دیگر بیابند.
با نگاه به گذشته ، این نباید تعجب آور باشد. از این گذشته ، جهان مملو از نمونه هایی از نوابغ ریاضی است که بسیار خلاق نیز بودند ، یا نوابغ هنری که بسیار روشمند بودند و گرچه بعضی از افراد ممکن است کم و بیش خلاق یا روشمند باشند ، اما نباید با طراحی دوره های خود آنها را به سمت تعصبات بی اساس یادگیری هدایت کنیم.
باور غلط ۴: با افزایش سن، یادگیری دشوارتر می شود.
وقت آن است که عبارت “شما نمی توانید به یک سگ قدیمی کلاهبرداری جدید بیاموزید” را بازنشسته کنید. همانطور که مشخص شد ، شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد ما با افزایش سن ، انعطاف پذیری مغز را حفظ می کنیم ، به این معنی که مخاطبان مسن شما به همان اندازه که وقتی جوان تر هستند ، توانایی یادگیری دارند.
از همه مهمتر ، این مخاطبان می خواهند بیاموزند و وقتی از بازار آموزشی خارج می شوند ناامید می شوند فقط به این دلیل که این بازار فرض می کند از فناوری استفاده نمی کنند. آنها می توانند، تا زمانی که به آنها اجازه دهید.
باور غلط ۵: مردم ۱۰٪ از آنچه خوانده اند و غیره به خاطر می آورند.
ایده این است که مردم فقط حدود ۱۰٪ از آنچه را می شنوند به یاد می آورند ، اما ۲۰٪ از آنچه را می شنوند ، و ۳۰٪ از آنچه را می بینند و غیره و غیره.
این مسئله نیز جزو باورهای غلط “سبک های یادگیری” می باشد. در این مدل نه تنها سبک های یادگیری موردی است ، بلکه حتی برخی از آنها از سایر موارد نیز بهتر هستند!
مسئله این است که مدل اصلی هرگز برای بیان این موضوع نبوده است. یادگیری به سادگی به تعداد دقیق تقسیم نمی شود و تجارب افراد بسیار پیچیده تر از آن است که در یک نمودار هرمی خلاصه شود ، همانطور که از نظر بصری جذاب به نظر می رسد.
آنچه معتبر به نظر می رسد این است که فراگیران اطلاعات را به همان اندازه که قادر به انتقال آن از حافظه منفعل به حافظه فعال هستند ، به یاد می آورند. خواندن کتاب ، تماشای فیلم یا گوش دادن به سخنرانی همه فعالیت های منفعلانه هستند. اما شرکت در یک مسابقه ، نوشتن مقاله یا ارائه سخنرانی فعال است.
بدیهی است که یک یادگیرنده نمی تواند مستقیماً به سخنرانی بپردازد تا زمانی که موضوع را یاد بگیرد. تا وقتی آن را مطالعه نکردید ، نمی توانید به من بگویید که چه کتابی است. اما روند تبدیل یک تجربه منفعل به یک تجربه فعال بسیار قدرتمند است ، بنابراین هرچه بیشتر شما به عنوان مدرس قادر به درگیر کردن آن قسمت از مغز دانش پذیر باشید ، بهتر می توانید مطالب یادگیری را برایش جا بیندازید.
نحوه ساختار دوره شما مهم است.
ما بسیاری از اسطوره ها را پوشش داده ایم ، اما نحوه آموزش شما مهم است. با طراحی یک دوره بهتر می توانید نتایج دانش پذیران را بهبود ببخشید و بسیاری از اصول را می توان با استفاده از ابزارهای موجود در LMS به کار گرفت.
آیا می خواهید فراگیران را ترغیب کنید تا در طول روز مطالب را با جزئیات کمی مرور کنند؟ برای آنها مقداری محتوای مسابقه به صورت قطره چکانی ارسال کنید. آیا می خواهید به جای یادگیری غیرفعال از یادگیری فعال استفاده کنند؟ سوالات امتحانی بنویسید که به تفکر انتقادی بیشتری نیاز دارند. و مهمتر از همه ، با بازی در کلیشه های نسلی ، یادگیرندگان را در معرض آسیب قرار ندهید.
و آخر از همه ، در طراحی دوره خود لذت ببرید! هرچه بیشتر در مورد یادگیری بیاموزید ، آموزش هیجان انگیزتر نیز می شود.